سهگانهی «ارباب حلقهها» نقطه اوجی باشکوه در تاریخ سینمای فانتزی بود و قسمت سوم آن همهچیز را به کمال رساند.
پیتر جکسون با اقتباس از آثار تالکین، جهانی خلق کرد که میلیونها نفر را شیفتهی خود ساخت.
«بازگشت پادشاه» نه فقط پایان یک ماجراجویی عظیم، بلکه جشنوارهای از دوستی، شجاعت و فداکاری است. صحنههای حماسی
نبرد، شخصیتپردازیها و پایانبندی احساسی، باعث شد فیلم یازده اسکار به خانه ببرد.
داستان قسمت سوم با یک فلش بک از گذشته اسمیگل شروع میشود. زمانی که حلقه توسط پسر عمویش در کف رودخانه پیدا میشود و
او که مجذوب حلقه شده برای به دست آوردنش، پسر عموی خود را میکشد. حلقه ذهن و روح او را فاسد میکند و به او عمری
طولانی میدهد ولی جسم او به طور ناخوشایندی تغییر حالت پیدا میکند و او به گالوم تبدیل میشود.
فرودو و سم با هدایت گالوم در بیابان داگورلد به سمت کوه نابودی میروند و این در حالی است که حلقه به گردن فرودو
آویزان است و سنگینی حاصل از مسئولیتی را که روی دوشش گذاشته است را احساس میکند.
اِنتها از برج آیزنگارد محافظت میکنند و مری و پپین هم در حال خوش گذراندن هستند که گندالف و همراهانش به آنجا
میرسند. در حالی که سارومان به همراه گریما در برج خود گیر افتاده است. پس از یک مشاجره سارومان از دست گریما خشمگین
شده و گریما با زدن خنجری به پشتش، او را به پایین برج پرت میکند و او به طرز فجیعی کشته میشود و گریما هم توسط
لگولاس کشته میشود. در این بین پپین گوی جادویی را پیدا میکند که گندالف بلافاصله گوی را از او میگیرد.
آنها به سمت ادوراس بازمیگردند تا پیروزی خود را جشن بگیرند. پپین از سر کنجکاوی گوی را در دستانش میگیرد که باعث
میشود با سائورن ارتباط برقرار کند، اما پس از آن از حال میرود. گاندالف از صحبت های پپین در میابد که دشمن قصد دارد
به پایتخت گاندور حمله کند. او با پیپین به آنجا میتازد تا به دنه تور مباشر فاسد گاندور هشدار دهد. اما دنه تور به
حرف های او اهمیت نمیدهد و گاندور که از او قطع امید میکند به پپین دستور میدهد که مخفیانه آتش درخواست کمک را روشن
کند و این درخواست به روهان میرسد.
فرودو و سم به سفر خود به سمت موردور ادامه می دهند، غافل از اینکه گولوم، قصد دارد به آنها خیانت کند و حلقه را
برای خود بگیرد. این سه نفر شاهدند که پادشاه جادوگر آنگمار، با ارتش اورک ها به سمت گاندور حرکت می کند. گالوم ذهن
فرودو را نسبت به سم برای خوردن مواد غذایی و آرزوی به دست آوردن حلقه خراب کرده و فرودو فریب خورده و به سم دستور
می دهد که به خانه برگردد.
در حالی که پادشاه تئودن ارتش خود را جمع می کند، لرد الروند به آنجا میرود تا با آراگورن صحبت کند. او میگوید که
آرون در حال مرگ است، زیرا از ترک سرزمین میانه خودداری میکند. الروند به آراگورن شمشیر اندوریل که بازسازی شده را
می دهد و از او می خواهد که تاج و تخت گاندور را که او وارث آن است، نجات دهد و در این راه از ارتش مردگان کمک
بگیرد. آراگورن ائووین را از عشق خود نا امید کرده و ناخواسته لگولاس و گیملی او را همراهی میکنند. آنها به سمت کوه
مردگانی میروند که توسط ارواحی خائن و نفرین شده محافظت میشود. آراگورن به آنها پیشنهاد میدهد که همراه آنها بجنگند
و شرافتشان را پس بگیرند.
گالوم فرودو را فریب می دهد تا به تنهایی وارد لانه عنکبوت غول پیکر شلوب شود. فرودو به سختی می گریزد و با گالوم
روبرو می شود که پس از درگیری گالوم را به یک شکاف دره پرت می کند. شلوب فرودو را پیدا کرده و نیشش را در بدن او فرو
کرده و او را فلج میکند و میبندد، اما توسط سم که بازگشته زخمی میشود و فرار میکند. سم گمان میکند که فرودو مرده
و برای او عزادار می شود و حلقه را می گیرد تا خودش کار را به پایان برساند، اما وقتی اورک ها فرودو را به اسارت می
گیرند، سم متوجه اشتباه خود می شود. او موفق می شود فرودو را در موردور نجات دهد و آن دو به سمت کوه راه خود را
ادامه می دهند.
جنگ گاندور با اورک ها آغاز میشود. دنه تور پسر کوچکترش، فارامیر را برای باز پس گیری رودخانه به سمت اورک ها می
فرستد. فارامیر به شدت مجروح برمی گردد. به خیال کشته شدن او، دنه تور به جنون می رسد. گندالف مدافعان قلعه را
فرماندهی می کند، اما ارتش عظیم اورک ها به شهر نفوذ می کند. دنه تور تلاش می کند تا خود و فارامیر را در آتش
بسوزاند، اما پیپین به گندالف هشدار می دهد و آنها فارامیر را نجات می دهند. دنه تور که به آتش کشیده شده است خود را
به پایین برج پرت کرده و می میرد.
پادشاه تئودن به همراه یارانش از راه می رسد و ارتش خود را علیه اورک ها رهبری می کند. علیرغم موفقیت اولیه در نبرد
، آنها توسط سواران سیاه شکست میخورند و پادشاه جادوگر آنگمار تئودن را مجروح می کند. با این حال، ائوین که خود را
مخفیانه به ارتش رسانده قبل از اینکه آنگمار تئودن را بکشد، با کمک مری، پادشاه جادوگر را میکشد، اما تئودن از شدت
جراحات میمیرد.
آراگورن با ارتش مردگانش از راه میرسد و بر نیروهای سائورون غلبه می کند. پس از پیروزی او به عهد خود وفا کرده و
مردگان را از نفرین خود رهایی میدهد.
آراگورن تصمیم می گیرد به موردور لشکرکشی کند تا حواس سائورون را از سفر فرودو و سم به کوه نابودی منحرف کند. آنها
پشت دروازه سیاه لشکر کشی کرده و تمام نیروهای باقیمانده سائورون برای مقابله با آراگورن به صف میشوند در این بین
هابیت ها اجازه پیدا میکنند به طرف کوه نابودی بروند. گالوم که از سقوط جان سالم به در برده بود، به آنها حمله می
کند، اما سم او را مجروح کرده و فرودو فرصت میابد وارد کوه شود. اما او تسلیم قدرت حلقه می شود و حاضر نیست آنرا به
درون آتش بیندازد و آن را درون انگشت خود می گذارد. گالوم از پشت سنگی بر سر سم زده و او را بیهوش میکند و انگشت
فرودو را گاز می گیرد و حلقه را از او می گیرد، که منجر به درگیری بین آنها میشود و هر دو از روی صخره به پایین پرت
میشوند. فرودو به صخره میچسبد و سم او را بالا میکشد، در حالی که گولوم با حلقه به درون گدازه میافتد و آنها از
بین میروند و یک بار برای همیشه سائورون شکست میخورد. برج موردور فرو می ریزد و ارتش اورک ها نابود می شوند. فرودو
و سم به سختی از فوران کوه آتش فرار می کنند و توسط گندالف با کمک عقاب ها نجات می یابند.
یاران بازمانده با خوشحالی دوباره در پایتخت گاندور گرد هم می آیند. آراگورن به عنوان پادشاه گاندور تاج گذاری می
کند و با آرون ازدواج می کند. آنها و همه حاضران در مقابل هابیت ها تعظیم می کنند. هابیت ها به خانه در شایر باز می
گردند، جایی که سم با رزی کاتن ازدواج می کند. چهار سال بعد، فرودو، که هنوز از تروما و درد زخم ناشی از پادشاه
جادوگر رنج میبرد، به همراه عمویش بیلبو، گندالف و الفها، سرزمین میانه را به مقصد سرزمین والار ها ترک میکنند.
او کتابش را به سم میدهد که ماجراهای آنها را پایان دهد. سم با ناراحتی از رفتن دوستش به خانه برمی گردد و همسر و
فرزندانش او را دلداری می دهند.